سان‌مگ

بهترین مشاوره: بیشتر از آن‌که حرف بزنید گوش بدهید

Image

وقتی داشتم بزرگ می‌شدم خانه‌مان همیشه مثل یک کندو پر از فعالیت بود؛ مادر چپ و راست داشت رویای طرح‌های کارآفرینی جدیدش را می‌دید، و این وسط، من و خواهرهایم داشتیم به صورت دیمی بزرگ می‌شدیم. به احتمال زیاد همانقدر که می‌توانستید مرا موقعی که داشتم به مامان کمک می‌کردم یک پروژه جدید را پیاده کند پیدا کنید که می‌توانستید بیرون از خانه سراغم را بگیرید در حالیکه داشتم از درخت‌های دور و اطراف بالا می‌رفتم. در میان همه این اتفاقات سرگرم کننده و پر از هرج و مرج، پدرم همیشه تاثیر حمایت کننده و آرام بخشی برای همه‌مان داشت. پدرم آدم آرامی نیست، اما به اندازه بقیه افراد خانواده هم وراج و اهل حرف زدن نیست. این باعث شده بود تعادل فوق‌العاده خوبی بوجود بیاید و همه ما می‌دانستیم هر وقت لازم باشد می‌توانیم به او تکیه کنیم، حالا در مورد هر کاری که باشد.
در حین همین پشتیبانی‌های احتیاط آمیزش بود که یکی از بهترین و ساده‌ترین نکته‌های مشورتی خودش را برایم گفت: بیش از این که حرف بزنی گوش بده. هیچ کس از شنیدن حرف‌های خودش چیزی یاد نمی‌گیرد. هر کجا بروم، سعی می کنم تا حد ممکن زمان زیادی را صرف گوش دادن به افراد دور و برم کنم. من خوش‌شانس بودم که می‌توانستم به جاهای زیادی سفر کنم و در تمام طول زندگی‌ام با آدم‌های جذاب زیادی در سراسر دنیا ‌آشنا شوم. هرچند همیشه خوشحال می‌شوم بتوانم تجاربم را دراختیار افراد قرار دهم اما باید احمق باشم که نخواهم در این بین، به حرف‌های آنها هم گوش کنم.
این یکی از دلایلی است که علاوه بر تبلتم، همیشه قلم و دفترچه یادداشتم را همراهم می‌برم تا هرجا لازم شد، ایده‌ها و افکار جدیدم را یادداشت کنم. شاید نتوانید حدس بزنید چقدر می‌توانید با شنیدن حرف‌های آدم‌های دور‌ و ‌برتان، چیز‌های تازه یاد بگیرید. حالا این آدم می‌خواهد اپراتور یک قطار باشد، یک مهندس مشغول کار در زیر یک سفینه فضایی باشد، یا یک مسئول رسیدگی به خدمات پس از فروش در یک شرکت کامپیوتری. من بی‌وقفه از شنیدن اطلاعات مفید و جدیدی شگفت زده می‌‌شوم که تنها با باز نگه‌داشتن گوش‌هایتان می‌توانید به آنها دست پیدا کنید.
گاهی اوقات در سراسر دنیا با آدم‌هایی اهل کسب و کار روبرو می‌شوم، به خصوص آن عده‌ای که کمی خوش شانس بوده و به موفقیت دست پیدا کرده‌اند، که بسیار علاقه‌مند به شنیدن صدای خودشان هستند. اما همین که این آدم‌ها حرف‌های خودشان ته کشید، به وضوح گیرنده‌هایشان را خاموش می‌کنند و علاقه‌ای به شنیدن حرف‌های دیگران ندارند، و اگر هم مجبور به شنیدن صحبت‌های دیگران باشند، به جای برقراری تماس چشمی با گوینده و درگیر شدن با مطلبی که دارد گفته می‌شود، یا باری به هر جهت سرهایشان را تکان می‌دهند یا مشغول ور رفتن با گوشی‌های موبایلشان هستند. در مقابل، موفق‌ترین کارآفرینانی که من می‌شناسم، مهارت گوش دادن در همه آنها به صورت مشترک وجود دارد.
فرض می‌کنم آنهایی که گوش ندادن را انتخاب می‌کنند، تصور می‌کنند هر چه باید بدانند از قبل یاد گرفته‌اند. من با آویزه گوش کردن نصیحت پدرم، دوست دارم فکر کنم همه دانش‌هایی که می‌توان آموخت درون یک دایره هستند.
چیزی که شخص من می‌دانم تنها نقطه کوچکی از این دایره را تشکیل می‌دهد. که حتی به چشم هم دیده نمی‌شود. آنچه بشریت با همدیگر و روی هم از آن دانش مطلعند یک دایره کوچک در داخل آن دایره بزرگ است. همه آنچه نیاز داریم در آینده یاد بگیریم بقیه قشای آن دایره را اشغال می‌کند. دنیا دنیای بزرگی است و همه ما هر روزه داریم چیزهای تازه‌ای از آن یاد می‌گیریم. اگر گوش‌های‌تان را به حرف دیگران بسته‌اید دارید چیز‌های زیادی را از دست می‌دهید.