سان‌مگ

  • سان‌تیم
  • سان‌مگ
  • 9 اشتباهی که همه اعتبارتان را در بازاریابی شبکه‌ای از‌بین می‌برد

9 اشتباهی که همه اعتبارتان را در بازاریابی شبکه‌ای از‌بین می‌برد

Image

دراه براستِین (Darrah Brustein) موسس و بنیان‌گزار شرکت‌های ایکویت‌ابل پیمنتز (Equitable Payments)، نت ورک آندر فورتی (Network Under 40)، نتورک اور فورتی (Network Over 40) و نویسنده کتاب مسائل مالی برای بچه‌ها (Finance Whiz Kids) است. او یک کارآفرین حرفه‌ای است و از مربیان بنام بازاریابی شبکه‌ای به حساب می‌آید. کتاب مسائل مالی برای بچه‌ها مشکلات مدیریت مالی را با روشی سرگرم کننده و جذاب و در قالب داستان‌های مصور به کودکان آموزش می‌دهد.

 از وقتی یادم می‌آید مرا «ملکه بازاریابی شبکه‌ای» می‌نامیدند. زمانی بود که من این لقب را نوعی توهین به خودم تلقی می‌کردم چون خیلی از مردم فکر می‌کردند بازاریابی شبکه‌ای کلمه‌ای توهین‌آمیز است. اما بعد‌ها متوجه شدم دلیل این امر آن است که اغلب مردم این کار را آنقدر ضعیف انجام می‌دهند که در نتیجه بازاریابی شبکه‌ای درکل بد‌نام می‌شود. پس از برگزاری گفتگوها، سخنرانی‌ها، سمینارها و برنامه‌های آموزشی بی‌شمار برای مردم درباره چگونگی انجام بهتر بازاریابی شبکه‌ای، در اینجا 9 راه و روشی را بیان می‌کنم‌ که انجام آن‌ها می‌تواند یکی از علل بد نامی بازاریابی شبکه‌ای باشد.

1.به خریدار خبر نمی‌دهید:
یکی از محورهای اساسی بازاریابی شبکه‌ای توانایی ایجاد ارتباطات دارای ارزش افزوده برای دیگران است که با معرفی آن ها به یکدیگر آغاز می‌شود. نیت شما صد البته خالص و خیر است. اما زمانی کارتان به خطا آلوده می‌شود که کورکورانه یک ایمیل معرفی‌نامه سه جانبه ارسال می کنید (یا بدتر از آن، فقط اطلاعات تماس شخص مورد نظر را فرد ثالث می‌دهید). به این شکل، وقتی شما و شریکتان از قرار ملاقات و معرفی کار به فرد ثالت خبر دارید، خود آن فرد در بی خبری کامل بسر می برد و روحش هم از ماجرا بی خبر است.
من ترجیح میدهم یک گام اضافی هم بردارم به این شکل که قبل از هماهنگ کردن قرار جلسه معرفی کار به شخص ثالث خریدار، یک تماس تلفنی برقرار می‌کنم یا ایمیلی ارسال کنم. این آمادگی ذهنی برای همه مفید است و باعث می‌شود معرفی بدون مشکل برگزار شود و مهمتر از آن، از همه طرف‌ها دعوت صورت می‌گیرد.
البته، شرایطی هم هست که این‌کار چندان لازم به نظر نمی‌رسد و آنهم زمانی است مطمئن هستید برای هر دو طرف این ملاقات دارای ارزش افزوده خواهد بود یا چنان ارتباط قوی و صمیمی با شخص ثالث دارید که مطمئن هستید از معرفی کار ناراحت نخواهد شد. وقتی می‌خواهید راجع به نحوه انجام کار فکر کنید خودتان را جای فرد مورد نظر بگذارید. از خودتان بپرسید، «اگر خودم را اینطور بی‌خبر و ناغافل به جایی دعوت می‌کردند آن‌هم از طریق فلان کس که با من فلان نسبت را دارد، آیا از کارش ناراحت می‌شدم؟ چه احساسی نسبت به او پیدا می‌کردم؟»

2.پیگیری نمی‌کنید:
پیگیری بخش حیاتی کار است، هم برای حفظ انرژی جنبشی آغاز شده از جلسه معرفی و هم برای بستن پرونده معرفی پس از جلسه مورد نظر. بزرگترین مشکل وقتی است که کسی کاری را به دوست شما معرفی می‌کند و شما هرگز به او امکان نمی‌دهید از نتیجه کار مطلع گردد. این کار سریع‌ترین راه ارسال این پیام اشتباه و ناخواسته به فرد مورد نظر است که شما نه برای وقت او ارزش قائلید یا شهرت و اعتبار او را نزد فرد ثالث به خطر انداخته و تضعیف کرده‌اید. یک پیگیری سریع کرده و نتیجه را به وی اطلاع دهید (و نیز از او بابت زحماتش تشکر کنید).

3.آدم‌های خوب دور و برتان را نگه می‌دارید:
خیلی عجیب نیست که وقتی بچه بودیم، پدر و مادرمان اصرار داشتند مراقب ما باشند تا مبادا با «بچه‌های بد» دمخور بشویم. باصطلاح آدم‌ها را با دوستانشان می شود شناخت. چه بر اساس قاعده تراوش و چه بر اصل ادراک دیگران، این کار به صلاح شما نیست. خبر خوب این که اگر افراد خوبی پیرامونتان جمع کنید، شما را وادار می‌کنند از خوبی‌های آن‌ها تا می‌توانید خوشه‌چینی کنید و نیز از شهرت و اعتبارشان می‌توانید به سود خودتان بهره ببرید. اما وقتی افرادی ضعیف دور خودمان جمع می‌کنیم، آن‌ها سطح ما را تا سطح خودشان پایین می‌کشند و باعث می‌شوند درک دیگران از ما به سطح پایینتری کاهش یابد. در چنین مواقعی کمی به فکر خانه‌تکانی باشید.

4.خیلی معطل می‌کنید:
من معتقدم که قبل از این‌که به او بفهمانید آدم مهمی هستید یا ورود یا وارد نشدن او اهمتی برایتان ندارد، 24 ساعت کار حداکثر زمانی است که باید او را پیگیری کنید. همه ما گرفتاریم و کار‌های زیادی برای انجام داریم. اما پاسخ‌تان می‌تواند بسادگی یک کلمه باشد، «داشتم ایمیل‌هایم را سرسری چک می‌کردم و خواستم بدانی پیامت را دیده‌ام. در اسرع وقت تماس می‌گیرم و منتظر برقراری ارتباط بعدی هستم!»

5.فقط به فکر خودتان هستید:
یکی از دلایلی که باعث شده شهرت بازاریابی شبکه‌ای لکه‌دار شود آن عده هستند که ادعا می‌کنند «بازاریاب شبکه‌ای» هستند اما فقط به فکر منافع خودشان هستند. بهتر است ذهنتان را به نحوی تغییر دهید که هنگام ملاقات با افراد جدید یا ارتباط با مردم کنجکاوی به خرج دهید. از آنان سوال‌های معنی‌دار بپرسید و واقعاً به پاسخ‌هایشان گوش فرا دهید. ببینید چه چیزی می‌توانید یاد بگیرید و به چه صورت می‌توانید با آن‌ها ارتباط برقرار کنید. همیشه از خودتان بپرسید چطور می‌توانید به نحوی به آنان کمک کنید؛ کمکی که در قبال آن انتظار دریافت چیزی یا بازگشت منافعی نداشته باشید.

6.فقط به افراد برتر از خودتان می‌اندیشید:
خیلی غیر معمول نیست وقتی به فکر پیشرفت در کار و زندگی هستید به افرادی فکر کنید که از نظر رتبه و سطح زندگی از شما برترند یا قدرت بیشتری دارند و خودتان را با آنان قیاس کنید. در عین حال که برقراری ارتباط با افراد سرآمد در حرفه خودشان کاری است نیکو، اما فراموش نکنید که ملاقات با آدم‌هایی در همه جهات قرار گرفته نسبت به موقعیت و مسیر شغلی‌تان می‌تواند برای‌تان ارزش آفرین باشد؛ افراد رده پایین، هم ارز، و البته افراد سطح بالاتر.

7.توانایی‌های شخص دیگری را دست کم می‌گیرید:
وقتی دارید با کسی ملاقات می‌کنید در واقع دارید نه فقط با آن‌ها، بلکه دارید با صدها نفر ملاقات می‌کنید. همانطور که از رسانه‌های اجتماعی می‌توان دریافت، مردم با صدها (اگر نگوییم هزاران) نفر در تماسند. در عین حال که برخی از این افراد از دیگران در این زمینه قدرت بیشتری دارند، ولی یادتان باشدکه آنان نگهبانان دروازه ورود به دنیای ارتباط با افرادی هستند که در دایره اشنایی آنان قرار دارند و آن‌ها هستند که می‌توانند در آینده شما را به آشنایان‌شان معرفی کنند. تنها به این دلیل که فردی برایتان ارزش فوری (در آینده نزدیک) به همراه ندارد، ارتباط‌تان را با وی قطع نکنید.

8.کاری که تصمیم به انجامش داشته‌اید را انجام نمی‌دهید:
این‌کار راهی است سریع برای لطمه زدن به اعتبار و کاهش اعتماد دیگران به شما. اگر گفته‌اید که امروز ایمیلی می‌فرستید و کار کسی را پیگیری می‌کنید، آن‌کار  را انجام دهید حتماً انجام دهید. اگر به کسی گفته‌اید سر قرار شام حاضر خواهید بود، بروید سر قرار و حتماً سر موقع بروید.

9.فکر می‌کنید دیگر لازم نیست شبکه درست کنید:
من به عنوان کسی که ماهانه در سه شهر میزبان رویدادهای بازاریابی شبکه‌ای هستم و برای صدها نفر از مردم در هر کدام از این گردهمایی‌ها سخنرانی می‌کنم، اغلب در زمان  ارسال دعوتنامه‌ها برای افراد جدید این صحبت را می شنوم. وقتی می‌گویید، «دیگر نیازی به شبکه سازی ندارید!» انگار دارید می‌گویید دیگر نه نیازی به کمک دیگران دارید و نه مجبورید به کمک افراد جدیدی بروید که نیازمند کمک شما هستند.
بازاریابی شبکه‌ای دنیایی است فانتزی برای برقراری ارتباط با مردم، بنابراین اساساً دارید می‌گویید از این‌که داخل همین گروهی که ساخته‌اید و دور خودتان جمع کرده‌اید زندگی می‌کنید راضی هستید و دیگر باید دور خودتان دیوار بکشید، مبادا فرد جدیدی وارد شود! این حرف‌تان بدین معنا است دیگر به دنبال چیز‌هایی که به طور بالقوه می‌توانید از خلال ملاقات با افراد جدید بدست آورید نمی روید و از خیر چنین منافعی گذشته‌اید (به شماره 5 رجوع کنید) یا علاقه‌ای به گردهمایی‌های بزرگ ندارید، که در این صورت، همین را بگویید.
اگر خودتان را درگیر هر کدام از این ضعف‌های بازاریابی‌های شبکه‌ای یافتید در سال جدید روی آن کار کنید تا بتوانید دایره آشنایی خودتان را گسترش بدهید!