سان‌مگ

چرا زنان فروش مستقیم را انتخاب می‌کنند

Image

 اغلب شرکت‌ها حرفی از دلایل عاطفی پیوستن کارکنان به آن شرکت نمی‌زنند. شرکت‌ها در مورد دلایل مادی داد سخن می‌دهند؛ این‌که شما به یک خانه نیاز دارید، خواستار حقوق بیشتر هستید یا می‌خواهید ماشین جدیدی بخرید. هر چیزی که بشود آن را لمس کرد یا دید دلیلی مادی است. اما انسان‌ها بر اساس احساسات‌شان حرکت و عمل می‌کنند و وقتی بخواهید از پیوند عاطفی زنان با شرکتی که در آن مشغول به کارند و دلایل اشتغال آن‌ها در شرکتی خاص بهره ببرید، زنان به شدت روی پایبند این پیوند خواهند بود. زنان در این‌گونه شرکت‌ها هم حس موفق بودن خواهند کرد و هم در عمل چنین موفقیتی را تجربه خواهند نمود. دلایل احساسی زیادی برای این خصلت زنان وجود دارد.

افتخار کردن:
زن دلش می‌خواهد کسی به وجودش افتخار کند، مثلاً همسرش، فرزندانش، والدینش، یا شاید هم فقط دلش می‌خواهد خودش به خودش افتخار کند. این یکی از دلایل عمده چنین حسی در زنان است. یکی دیگر از دلایل عمده، مخصوصاً در زنان مجرد، میل به دانستن این نکته است که او می‌تواند از خود مراقبت کند، که می‌تواند در سالمندی از عهده خودش بر بیاید، که برای مراقبت از خودش نیاز به هیچ مرد یا شخص دیگری ندارد، که احساس امنیت و آسایش خواهد کرد، که حس کند می‌تواند زندگی خوبی داشته باشد و از خود و از فرزندانش به خوبی مراقبت کند.

بیشتر داشتن:
این در مورد مادران مصداق دارد. « برای خانواده‌ام بیشتر می‌خواهم» دلیل بسیار بسیار بزرگی است. همسران پزشکان و وکلا دلشان می‌خواهد چیزی برای خودشان داشته باشند، چیزی که خودشان به تنهایی و با تلاش خودشان به دست اورده باشند. زنان خانه‌دار که به نوعی آشپز، خدمتکار و راننده تاکسی هستند، می‌خواهند از خودشان چیزی داشته باشند. این حرفه به ایشان این فرصت را می‌دهد که هم یک پیوند اجتماعی خاص ایجاد کنند و هم فرصتی برای حس افتخار و بیشتر به دست آوردن داشته باشند. در دنیا عقیده عام بر این است که خانه‌داری مادران «شغلی واقعی به حساب نمی‌آید»، که فوق‌العاده تفکر اشتباهی است. این کار، کاری است واقعی و از هر شغل دیگری بزرگتر و مهم‌تر است.

کمک به همسر:
تازگی‌ها می‌شنوم (بیشتر از قبل) که زنان می‌گویند: «می‌خواهم همسرم را به خانه بیاورم.» بسیاری از همسران در بیش از یک شغل مشغول به کارند. بعضی دیگر هم که تنها یک شغل دارند هفته‌ای 60 ساعت کار می‌کنند. عده‌ای دیکر سه شغل دارند و هفته‌ای 90 ساعت کار می‌کنند. خانمی بود که به من می‌گفت، «همسرم را می‌بینم که دارد روحش شکسته می‌شود.» از او پرسیدم چه اتفاقی دارد می‌افتد و او جواب داد:‌ «همسرم یک مجسمه ساز و نقاش است، و او برای گذران زندگی‌مان به نقاشی خانه‌ها روی آورده، و این موضوع دارد روح او را از درون می خورد و من به تماشای این واقعه نشسته‌ام و دارم آن را با جان و دل حس می‌کنم. دلم می‌خواهد حق انتخاب داشته باشد. دلم می‌خواهم بتواند به مجسمه‌سازی و نقاشی‌هایش برسد و در محیطی کار کند که شاد باشد.»
خیلی از زنان‌خانه دار هستند که همسرانشان فرزندانشان را درست و حسابی نمی‌شناسند. آنان آنقدر درگیر مشاغل سخت و پر اضطراب هستند که وقتی به خانه می‌رسند، دلشان می‌خواهد فقط جلوی تلویزیون لم بدهند، استکانی چای بخورند و دنیا را فراموش کنند. مادران دلشان می‌خواهد همسرشان بیشتر درگیر بزرگ کردن فرزندان باشد و بیشتر شادی کنند و خوشی‌های بیشتری داشته باشند.

دور و بر فرزندان بودن:
خیلی از زنان دارند شغل‌های تمام وقت‌شان را رها می‌کنند تا به حرفه فروش مستقیم بپیوندند. عده‌ی زیادی از این زنان کودکانی دارند که وقتی از مدرسه به خانه می‌آیند باید تا آمدن مادرانشان تنها باشند؛ یعنی آن‌ها وقتی از مدرسه به خانه می‌رسند مادر و پدرشان در خانه نیستند. این زنان، یعنی زنانی که چنین کودکانی دارند، دلشان می‌خواهد موقع برگشت کودکان از مدرسه در خانه باشند و خودشان در را به روی کودکان دلبندشان باز کنند. شرکت‌های بزرگ آمریکایی هیچ وقت نمی‌توانند درک کنند چه زمانی فرزندان این مادران بیمار هستند یا برنامه‌ای در مدرسه دارند که مادر دلش می‌خواهد در آن برنامه شرکت کند و جزئی از تجربه فرزندش باشد. مردم از این‌که هیچ وقت نمی‌توانند کودکشان را آن‌طور که خودشان دلشان می‌خواهد بزرگ کنند، خسته شده‌اند. در نتیجه، هر روز زنان بیشتری به خودشان می‌گویند، «از پس این کار بر می‌آیم.» آنوقت قرارداد مشاغل شرکتی‌شان را به صورت پاره وقت در می‌آورند و شروع می‌کنند به کار پاره وقت در حرفه فروش مستقیم. و در نهایت به شکل تمام وقت وارد این کسب و کار می‌شوند.

درآمد بیشتر:
ما هر روزه شاهد زنانی با مشاغل رده بالا هستیم (دارم در مورد زنان پزشک، وکیل، و امثال آن‌ها صحبت می‌کنم) که از سگ‌دو زدن خسته شده‌اند و دیگر دلشان نمی‌خواهد فرد دیگری تصمیم بگیرد وجودشان چقدر می‌ارزد. این صنعت به چنین زنانی امکان می‌دهد خودشان درآمدشان را به چنگ آورند. کارشان کاملاً و به طور مستقیم با حقوق و دستمزدی که کسب می‌کنند متناسب است. در شرکت‌های بزرگ آمریکا، شما سر کار‌تان می روید. سخت و سریع کار می‌کنید. هیچ‌وقت اضافه حقوق نمی‌گیرید؛ فقط کارتان بیشتر می‌شود. و در خیلی از موارد اگر زن هم باشید که 75 درصد یک مرد حقوق دریافت می‌کنید.

تغییر دادن جهان:
زنان خیلی نوع‌دوست هستند؛ و اغلب آنها بسیار هدف محورند. شرکت‌هایی که دارای اهداف بشردوستانه هستند (مثلاً شرکت‌هایی که برای کودکان گرسنه غذا یا برای کودکان بی لباس لباس‌های نو تهیه می‌کنند) برای خانم‌ها مثل آهنربا عمل می‌کنند. خواهری دارم که از مدیران رده بالای شرکتی است که در آن مشغول به کار است و دلیل و هدف عمده‌اش از رسیدن به مدارج بالای ترقی در شرکت این بوده که فکر می‌کرده می‌تواند کودکان گرسنه راسیر کند. در واقع او صد‌در‌صد هزینه‌های دو کودک یتیم مقیم کشور اوگاندا را پرداخت می‌کند؛ یعنی تمام هزینه‌های خوراک، پوشاک، بهداشت و سلامتی، و هزینه‌های کتاب و دفتر مدرسه، خمیر دندان و مسواک، و در واقع به تمام معنی کلمه همه هزینه‌های زندگی‌شان را می‌پردازد، و این کسب و کارش است که فرصت این کار را در اختیارش گذاشته است. همچنین از زن دیگری که برای انجام تبلیغ مذهبی برای سفر به چین آماده می‌شود، حمایت مالی می‌کند. او برای به سلامت رسیدن زن به محل کار تبلیغ دعا می‌کند و نیز برای این‌که در طول مدت اقامتش در آن‌جا بتواند غذای کافی و مایحتاج زندگی را براحتی بدست آورد. او نمی‌تواند بدون داشتن کسب و کار مستقل خود دست به انجام چنین کاری بزند. زنان واقعاً دوست دارند از اهدافی که برایشان اهمیت دارد پشتیبانی کنند و اگر ما گزینه های اولیه برای انجام این کار را در اختیاترشان قرار دهیم، سریعاً‌ جذب کار شده و خود را وقف کار شرکت و اهداف آن می‌کنند.