مدیران زن در فروش مستقیم
زنان چندانی در ردههای بالای سازمانی در شرکتهای فروش مستقیم دیده نمیشوند. اگر به عکس تیمهای اجرائی این شرکتها نگاه کنید، خواهید دید که اغلب یک یا دو دستیار را در تصویر میگنجانند طوری که گویی زنان نیز در تیم اجرایی دخیل هستند، در حالیکه این موضوع به هیچ وجه واقعیت ندارد. میدانم، دیدن این تصاویر ناراحت کننده است ولی متاسفانه عمومیت دارند.
شرکت ها باید زنان را در سمتهای اجرایی به کار بگمارند و این مسئله با درستی عمل از منظر سیاسی ارتباطی ندارد. تفاوتهای عمدهای بین روشهای مدیریتی زنان و مردان وجود دارد. بابت تعمیم حرفهایم به همه عذرخواهی میکنم، اما «تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها». اغلب مردان حلال مسئله هستند و از این منظر پر تحرکاند. در مقابل، زنان با مسائل درگیر میشوند و برقرار کننده ارتباط هستند.
مدتهای زیاد همه شعارهای مربوط به صنایع حول محور قانع کردن مردم به خرید متمرکز شده بود. «قانع کننده» - ایده های از حلال مسئله. امروز ذهنیتی که در این صنعت نمود یافته، ذهنیتی است که به دنبال مشغول کردن و متعهد کردن مردم است نه قانع کردنشان. امروزه اگر بخواهیم مردم را به این حرفه جذب کنیم باید آنها را متعهد کنیم و زنان به خوبی از عهده این کار برمیآیند.
شرکتها باید دیدگاههای تازه زنانه را به عنوان بخشی از تیم اجرایی خود یا حداقل به عنوان بخشی از هیئت مدیره خود به کار بگیرند. صدای یک زن به نحوی باید در این شرکتها به گوش برسد. در غیر این صورت همه چیز چرخدندهای و صرفاً به پیش رونده خواهد شد تا اینکه جذاب، مشغول کننده و متعهد کننده باشد.
شک دارم که نابرابری جنسیتی در رهبری شرکتهای بزرگ سهوی اتفاق افتاده باشد. در باور من نمیگنجد که در حال آماده کردن مدیران جدید زن برای در دست گرفتن سکانهای اجرایی و ایفای نقش در نقشهای سطوح بالای سازمانی باشیم؛ به هر حال، هرگز تا به حال برای چنین رخدادی به قدر کافی تلاش نکردهایم.
فرض کنیم خانمی را در مقابل در شرکت ملاقات میکنیم. شاید از زمین ورزشی به سراغ این کار آمده باشد و قبلاً یک مربی بوده است. او در کار مربیگری عملکرد خوبی هم دارد پس شما هم وی را برای همیشه به همین کار میگمارید. از منظر او در شرکت شما هیج جایی برای پیشرفت وی وجود ندارد. او در کارش خوب است بنابراین، نه مافوق هایش و نه خودش هیچ وقت نمیفهمند که قدرت حرکت رو به جلو و پیشرفت رو به بالا را هم دارد یا خیر.
اما این تنها دلیل رشد نکردن او نیست. دلیل مهمتر از آن این است که این خانم هیچ وقت یاد نگرفته و تربیت نشده تا در یک تیم اجرایی مملو از مردان چگونه کار و عمل کند، و همچنین هرگز یاد نگرفته چگونه به آرامی و موقرانه و در عین حال قاطعانه جایگاه سازمانی خود را طلب کند. او ساکت میماند، و صدایش هرگز شنیده نمیشود.
چالش نداشتن دانش اجرایی خاص زنان در حال صعود در سطوح سازمانی شرکتهایی نیست که توسط مردان مدیریت میشوند. هییت رئیسه در معدود شرکتهای تحت هدایت و رهبری زنان مدیر که با آنها در حال همکاری هستیم هم در تلاش برای انجام همین روش مردانه بودهاند. به عبارت دیگر، آنها تلاش کردهاند از مدل همکاران و هم قطارانشان تبعیت و پیروی کنند و صد البته هم قطاران آنها عمدتاً مدیران مرد بودهاند. بنابراین، وقتی زنان برای کارهایی اجرایی تربیت میشوند، تازه به این کشف نایل میشوند که بیش از اندازه دارای تواناییهای فردی هستند که حتی تصورش را میکردهاند و بعلاوه متوجه می شوند که قادرند روشهای مدیریتی زن پسندتری را در پیش بگیرند و براحتی خودشان باشند و مجبور به تظاهر و بازی کردن نقش مردانه نباشند. این مسئله چیز هیجانانگیزی است. مدیران اجرایی که همیشه به آنها دسترسی داشتهایم متوجه میشوند که بیش از یک راه برای رسیدن به هدف و دستیابی به موفقیت وجود دارد.
بنابراین بخشی از چشم انداز آینده برای اتحادیه جهانی فروش مستقیم (DSWA.org) و برای کل این حرفه حمایت از زنان به منظور یادگیری نحوه پیشرفت در سطوح مدیریتی شرکتها، و در موقع دستیابی به این هدف، چگونگی بهبود و روزآمد کردن تواناییهایشان است. در حال حاضر، بخش اعظم تلاشهای ما پیدا کردن عده بیشتری از داوطلبان است. اما اگر روزی توانستیم زنان جوانی را نامزد کسب مهارتهای لازم برای یافتن و ایجاد فرصتهایی برای خودشان کنیم، به اعتقاد من خواهیم توانست تحولی واقعی در این حرفه بوجود آوریم.